نوشته و ویرایش شده توسط مجله ی دریای تکنولوژی
انیمیشن «پاندای کونگ فوکار ۴» مطابق فیلمهای قبلی این فرنچایز نیست؛ از فراموش کردن ژنتیک واقعی قهرمان مهم و اهمیت او گرفته تا کنار گذاشتن محبوبترین چهرههای آن چون گروه پنج آتشین و شیفو. حقیقت این است که پاندای کونگ فوکار تازه شامل مجموعهای از خطاهای کوچک است که آن را فاقد شور و شوق عظیم قبل کرده! اکنون همراه ویجیاتو باشید تا در نقد انیمیشن Kung Fu Panda 4 دلایل ضعف این تاثییر را بازدید کنیم.
خلاصه داستان: وقتی در زندگی هر جنگجوی اژدها فرا میرسد که باید گفتن خود را به وارث تازه واگذار کند و این شخص باید از بین بهترین استادان کونگفو انتخاب بشود. بر پایه همین سنت، پو (جنگجوی اژدها) که اصلاً آماده خداحافظی با زندگی قهرمانانه خود در دره صلح نیست باید به جستوجو انتخاب یک جانشین باشد. اما مسئله این است که پو حس میکند که هیچ یک از نامزدهای حاضر برای نقش جانشینی او مناسب نیستند.
در همین بین پاندا به لطف اخبار شگفت در رابطه دعوا دشمن مرده و دیرینه خود تایلانگ به معادن آهن از سرزنشهای استادش شیفو فرار میکند. بعد از شنیدن این خبر پو با یک روباه به نام ژن روبرو میبشود که بهتازگی برای سرقت آثار باستانی از کاخ دستگیر شده است. ژن به پو توضیح میدهد که تایلانگ دیده شده یک آفتابپرست جادوگر است که خود را همانند به افراد گوناگون میکند. بعد جنگجوی اژدها برای حل مسائل با ژن به گفتن راهنمای خود همراه میبشود تا با آفتابپرست شرور روبرو بشود.
دنبالهای که نیاز نبوده است!
در سالهای تازه، سینما ناظر چندین دنباله برای فرنچایزهای انیمیشنی بوده است که هیچکدام نیاز مخاطب نبودهاند و تنها برای کسب اندوخته زیاد تر به بازار داخل شدهاند. برای مثال ناکامیهایی همانند انیمیشن «Megamind vs. the Doom Syndicate» تازهترین آنها می بود. باید بدانید چیزی که یک دنباله برجسته را از یک دنباله متوسط نزدیک میکند، توانایی آن در انطباق با حقیقتهای مدرن است. احتمالا بگویید این یعنی چه؟ خب برای مثال «گربه چکمهپوش: آخرین آرزو» نشان داد که تماشاگران سینما خواهان شدت ویرایش سریع تر، رنگهای روشن و تمهای داستانی بزرگسالانهتر می باشند که مخاطبان خانوادگی را نترسانند، بلکه آنها را جذب کنند.
با وجود این، استودیوی انیمیشن «DreamWorks» که فیلمهایی در رابطه گربهای با یک شمشیر و یک پاندا در حال مبارزه تشکیل میکند، رویکرد کاملاً متغیری را در پروژههای مختلفش مشخص می کند. در حالی که این شرکت با یکی از دنبالههای گربه چکمهپوش ریسک میکند و به مقصد و خواسته میرسد، با فرد دیگر که پاندای کونگ فوکار است مسیری سادهتر و دم دستی را جستوجو میکند.
باید دقت داشت که فرنچایز پاندای کونگ فوکار به خوبی در همه این سالها بین مخاطب پیر و جوان محبوب مانده است. اما این نشان از یک ساخت مناسب در قدم اول دارد. در هشتمین سال اغاز قرن تازه میلادی، استودیو دریمورکس انیمیشن، داستان یک پاندای چاق و درشت هیکل را به جهان معارفه کرد که همه عاشق او شدند. این انیمیشن نسبت به دیگر برند دریمورکس، یعنی شرک اثری ملایمتر می بود و پیامی شبیه در رابطه مبارزه با کلیشهها و باور به خود داشت.
باید دقت داشت که احتمالا زیاد از پروژهها ایدههای شبیهی داشته باشند، اما تفاوت بین گسترش جهانها زیاد زیاد است. این یعنی تصاویر مربوط به غول سبزی چون شرک حول چالشهای روانی قهرمان داستان متمرکز شده می بود که دورههای استاندارد بزرگ شدن را برای یک مرد توانایی میکرد (عشق، عروسی، تولد فرزندان و بحران بینسالی). در حالی که خط شخصیت پردازی پو یا همان پاندای کونگ فوکار پویایی متغیری داشت. در تکه اول پاندای کونگ فوکار، شکل گیری شخصیت پو اتفاق افتاد و دو تکه بعدی (۲۰۱۱ و ۲۰۱۶) پرده رازهای از قبل این شخصیت را باز کردند. برای مثال پاندا فهمید شد که والدین واقعی او چه افرادی می باشند و در نهایت با اقوام خود ملاقات کرد.
اکنون مسئله من حوالی دنباله تازه اینجاست که بعد از آخر تکه سوم این انیمیشن، عکس پو دیگر نیازی به عمق زیاد تر نداشت و از مبنا قبل و حال شخصیت اجازه گسترش زیاد تر را نمیداد. اما با این وجود تهیه کنندگان تصمیم گرفتند دنباله جدیدی در کار باشد و مسیر فرنچایز را با داستان جانشین پو ادامه دادند. این فرمولی آشناست که در فیلمهای «دزدان دریایی کارائیب: مردگان حکایت نمیکنند»، «وقتی برای مردن نیست» و «تاپ گان: ماوریک» هم منفعت گیری شده؛ در واقع در همه این آثار قهرمانان منسوخ شده به جستوجو وارث می باشند. و مقصد وجود وارث از سوی تشکیل کنندگان نیز منفعت گیری از همان مواد آشنا به امید تشکیل پول زیاد تر است.
اما به نظر من این فرمول در پاندای کونگ فوکار جواب نداده است. باید قبول کرد که فرانچایز پاندای کونگ فو کار برگرفته از زیباییشناسی فیلمهای اکشن هنرهای رزمی آسیایی است که در دهههای ۱۹۹۰ تا اغاز دهه ۲۰۰۰ میلادی مد بودند. از آن زمان تا کنون، نسل کاملی از بچهها بزرگ شدهاند که نامهای بروس لی و جکی چان برای آنها عملاً هیچ معنایی ندارد. به این علت، تنها چیزی که میتوانست پاندای کونگ فوکار ۴ را از ناکامی نجات دهد، تفسیر جدیدی از مطرح داستان حوالی پاندا می بود که جهان شرک در سال ۲۰۰۷ با «شرک ۳» آن را اجرا کرد.
داستانی که راه به جایی نمیبرد
با دیدن این انیمیشن فهمید خواهیم شد که فیلمنامه جاناتان آیبل، گلن برگر و دارن لِمکه لحن پویا و شوخ طبعی را که علتشناخته شدن این حماسه شده می بود کنار گذاشته و با جستوجو کردن یک فرمول به جستوجو خلق یک کمدی اکشن معمولی سرگرمکننده است. فرمولی که در آن شخصیت پو جای خود را به نسل تازه خواهد داد. این یعنی ما باید ناظر خداحافظی عاطفی شخصیتی محبوب باشیم که به نظر من مخاطب این تحول را بدین شکل دوست نخواهد داشت.
حتی با پذیرفتن این تحول، بازهم سازندگان شخصیتی خاص به ما نمیدهند که بتوانیم او را جانشین مناسبی برای جنگجوی اژدها بدانیم. اینجاست که میگویم داستان این دنباله شامل روایتی است که راه به جایی نمیبرد. اگر بخواهم به شکل و فرم روایت داستان این انیمیشن نگاهی داشته باشم باید او گفت سفر پو و همراه جدیدش ژن مطابق قوانین کلیشهای ژانر فیلمهای کمدی اکشن رفاقتی پیش میرود.
این یعنی قهرمانان متضاد (یک مرد خوش اخلاق چاق و یک دختر کلاهبردار زیرک) در ابتدا روبه رو یکدیگر قرار میگیرند و سپس در همین تضاد، مکمل هم خواهد شد و به طرق گوناگون با مشکلات کنار میآیند. نویسندگان حتی تلاش میکنند نوعی شیمی بین ژن و پو تشکیل کنند، اما به علت زمانبندی مختصر و محدود، نمیتوان آنطور که DreamWorks میخواهد داخل تعامل آنها شد.
خب این محتوا یک تاثییر پاپکورنی اکشن به مخاطب میدهد که از یک صحنه مبارزه به صحنه دیگر میرود. اما دیگر خبری از آن روح فلسفی هنرهای رزمی یا آن پو سرشار از شوخطبعی نیست. ما در اینجا یک جنگجوی اژدهای بالغتر مشاهده میکنیم که به جستوجو برداشتن یک قدم به سمت خلق یک شاگرد و دور شدن از گفتن قبل خود است. خب این به هیچ شکل با ژنتیک این فرنچایز همخوانی ندارد. بعد، این استدلال در آنچه باید نقطه مرکزی آن باشد، ناکامی میخورد. در واقع این داستان زیاد تر علاقه مند به نشان دادن این است که پو آماده کناره گیری به سود شاگردش است، و این مطرح زمان را تلف میکند تا کاملاً روشن کند که امکان فرد دیگر وجود ندارد.
این چنین در قسمت ضعف داستان ملزوم به گفتن این مسئله است که در این تکه گروه پنج آتشین نیز وجود ندارند. این کار تنها برای تشکیل زمان زیاد تر به سود شخصیتهای تازه است. به این علت، توضیح غیبت آنها نیز مبهم و تقریباً مضحک است. در نتیجه حس پوچی که این شکاف در فیلمنامه از خود به جا میگذارد یکی از ناشیانه ترین چرخشهای فیلم تازه است. به طور کلی هیچ مطرح فرعی در این انیمیشن وجود ندارد و اما همان اندکی هم که دیده میبشود به جایی نمیرسد. منظور من از این مطرح کوچک فرعی همراهی پدران پو باهم و معارفه شخصیت منفی آفتابپرست است.
هرچه نباشد اکثر تکههای قبلی پاندای کونگ فوکار از یک شخصیت منفی دلنشین سود میبردند. اما شخصیت آفتابپرست خالی از آن موارد مورد نیاز یک شرور به یاد ماندنی است. نویسندگان تنها به طور ناگهانی و آشفته یک شرور تازه را معارفه میکنند و به او قوت بسیاری خواهند داد. اما مشکل اینجاست که هیچ گونه تهدیدی از سوی آفتابپرست وجود ندارد، او و پو با هیچ رویدادی در قبل به هم مرتبط نیستند، و این زیاد شگفت است اما چرا؟ چون شرکت DreamWorks قبلاً و همین دو سال پیش ثابت کرده می بود که قادر به تشکیل آنتاگونیستهای دلنشین، کاریزماتیک و ترسناک است.
با همه این تفاسیر، سازندگان دنباله تازه هیچ زمان برای ما توضیح نمیدهند که چرا شخصیت مهم باید از زیر بار جنگجوی اژدها دور بشود و چیز جدیدی بیاموزد. حتی در برخی لحظات به نظر میرسد که ما در حال تماشای یک ادامه تلویزیونی این فرنچایز هستیم که به طور خاص برای پر کردن فضای بهار برای یک سرویس پخش خاص ساخته شده است، و نه یک دنباله کامل برای اکران در سینما.
آیا از اکشن دلنشین خبری هست؟!
همه میدانیم که پاندای کونگ فوکار به اکشنهای شیرین خود معروف است؛ مبارزههایی که همه با چاشنی فنون رزمی شرقی همراه می باشند. اکنون تکه تازه هم از این دایره خارج نیست. اما سکانسهای اکشن این دنباله نه از نگاه طراحی و نه از نظر اجرا به سطح تکههای قبلی نمیرسند. علت نیز رویکرد ژانری آن به فرم اکشن رفاقتی است. صحنههای مبارزه این فیلم تلاش دارند ظرافت کونگ فوی سنتی را به عکس بکشند و در عین حال عناصر کمدی را نیز در خود جای بدهند. در واقع چینش سکانسهای اکشن ادای احترام به سنتهای این ژانر است. در نتیجه سکانسهای اکشن با نگه داری حرکت کلی این فرنچایز، اندکی خلاقیت خود را از دست داده و تا حدودی قابل پیش بینی و آرام شده است.
احتمالا به این ترتیب سازندگان تصمیم داشتند بلوغ پو را به نمایش بگذارند، فردی که با به دست گرفتن موقعیت جدیدی، قرار می بود مقداری مقصددارتر باشد و مقداری اسایش عاقلانه را در نمایش اکشن به مخاطب منتقل کند. ولی باید قبول کرد که تکه چهارم از نظر کمدی، اکشن و سرگرمی کاملاً از هر کارتون قبلی در فرنچایز پایینتر است.
اما احتمالا زیادها بگویند یعنی هیچ مسئله مثبتی در این انیمیشن وجود نداشت؟! خب از لحظهای که فیلم اغاز میبشود، آشکار است که پاندای کونگ فوکار ۴ دارای نمودهای بصری و انیمیشن ارتقا یافتهای است که استاندارد جدیدی را برای این مجموعه تشکیل میکند. رنگهای پر جنب و جوش، مطرحهای پیچیده شخصیتها و محیطهایی که بهدقت ساخته شدهاند بینندگان را در دنیایی غرق میکنند که هم آشنا و هم تازه است.
در واقع دقت به جزئیات در هر فریم مشهود است، از روان بودن حرکات هنرهای رزمی گرفته تا گفتن ظریف چهره شخصیتها. برای مثال یکی از چشمگیرترین جنبههای طراحی بصری فیلم، به عکس کشیدن دنیای گسترده فراتر از دره صلح است. هر مکان تازه با جزئیات و تخیل خیره کننده زنده میبشود. به این علت کارگردانی هنری فیلم گواهی بر توانایی و خلاقیت تیم انیمیشن است که در خلق دنیایی که حس میکند زنده و سرزنده است، واقعاً از خود پیشی گرفتهاند.
کلام پایانی
در نتیجه باید او گفت: Kung Fu Panda 4 (پاندای کونگ فوکار ۴) زیاد تر دنبالهای است که تنها مقصد آن گسترش فرنچایز است تا یک مسئله الزامی در داستان پو. فیلم با آخر باز خود در پرده آخر خبر از ماجراهای تازه میدهد. به این علت تکه تازه به وضوح گفتن میکند که این دنباله بیشتر از هر چیز فرد دیگر یک داستان انتقالی بوده است. ایدهای بدون عمق زیاد که فیلمنامه قادر به گسترش آن نیست. قابل دقت است که سازندگان دیگر هیچ ایده برجستهای ندارند. اما باز هم هواداران خوشحال خواهند شد و بچهها حتی زیاد تر.
بعد «پاندای کونگ فوکار» تازه را میتوان به گفتن یک خداحافظی دانست، چون مطابق داستان، سفر شخصیت مهم به گفتن «جنگجوی اژدها» به آخر میرسد و او به یک مربی تبدیل میبشود. به این علت، میتوانیم فکر کنیم که بینندگان نباید چشم به راه دنبالههای بعدی در رابطه پاندای مبارز باشند. اما خواستههای استودیویی چیز فرد دیگر میگویند!!!
دسته بندی مطالب
مقالات کسب وکار